English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2394 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To keep one s distmce from some one . U از کسی فاصله گرفتن ( زیاد صمیمی نشدن )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
impenitence U سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
thick U با فاصله زیاد از دوسطح
thickest U با فاصله زیاد از دوسطح
easily U بردن با فاصله زیاد
thicker U با فاصله زیاد از دوسطح
to space out U زیاد فاصله دادن گشادترکردن
It is some distance to the school . U تا مدرسه فاصله زیاد است
spreads U فاصله زیاد بین مدافعان عرض شاخهای گوزن
spread U فاصله زیاد بین مدافعان عرض شاخهای گوزن
to show f. U تسلیم نشدن رام نشدن
shim U واشر نازکی از جنس فلز بادقت زیاد جهت پر کردن فاصله بین دو قطعه
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
overrent U اجاره زیاد گرفتن از
to rate up U بیمه زیاد گرفتن از
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
ingurgitate U فرا گرفتن زیاد پر کردن
to be on the razzle U حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
to have a binge U حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to have a spree U حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range U فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval U فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
space U فاصله دادن فاصله داشتن
spaces U فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
chummiest U صمیمی
warms U صمیمی
chummier U صمیمی
heart to heart U صمیمی
warmest U صمیمی
privy U صمیمی
cordial U صمیمی
cordials U صمیمی
heart-to-heart U صمیمی
warmed U صمیمی
trueheartedness U صمیمی
heartfelt U صمیمی
heart-to-hearts U صمیمی
household U صمیمی
bighearted U صمیمی
chummy U صمیمی
warm U صمیمی
sincere U صمیمی
true hearted U صمیمی
households U صمیمی
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
cater cousin U دوست صمیمی
hail fellow U دوست صمیمی
hail fellow U صمیمی نزدیک
hand and glove U خیلی صمیمی
hand in glove U خیلی صمیمی
wholehearted U صمیمی یکدل
unaffected U بی تکلیف صمیمی
truehearted U صمیمی بی ریا
crony U دوست صمیمی
close-knit U صمیمی و متحد
intimate U صمیمی محرم
real U بی خدشه صمیمی
wholeheartedly U صمیمی یکدل
intimado U دوست صمیمی
cronies U دوست صمیمی
intimates U صمیمی محرم
comradely U دوستانهو صمیمی
intimating U صمیمی محرم
inseparables U دوستان صمیمی
cobber U دوست صمیمی
intimated U صمیمی محرم
disallow U قائل نشدن
to put by U تسلیم نشدن
to keep up one's spirits U دلسرد نشدن
fall short (of one's expectations) <idiom> U موفق نشدن
resist temptation U وسوسه نشدن
to go wrong U موفق نشدن
hold the line <idiom> U تسلیم نشدن
to fall through U موفق نشدن
disallows U قائل نشدن
to get out of the way U مانه نشدن
to miss plant U سبز نشدن
excluding U شامل نشدن
unsay U گفته نشدن
disallowed U قائل نشدن
disallowing U قائل نشدن
to miss fire U کامیاب نشدن
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
insincere U غیر صمیمی بی صداقت
i remain yours truly U دوست صمیمی شما
nears U صمیمی نزدیک شدن
nearing U صمیمی نزدیک شدن
near U صمیمی نزدیک شدن
nearest U صمیمی نزدیک شدن
one's second self U دوست صمیمی شخص
neared U صمیمی نزدیک شدن
nearer U صمیمی نزدیک شدن
chums U صمیمی رفیق بودن
near- U صمیمی نزدیک شدن
chum U صمیمی رفیق بودن
exclusion U عمل شامل نشدن
take off (time) <idiom> U سرکار حاضر نشدن
to keep cold U دست پاچه نشدن
keep one's head U دست پاچه نشدن
to keep ones he U دست پاچه نشدن
keep cold U دست پاچه نشدن
exclude U شامل نشدن یا جداشدن
to keep ones hair on U دست پاچه نشدن
to keep one's hair on U دست پاچه نشدن
to not be [any] the wiser <idiom> U باز هم متوجه نشدن
keep one's hair on U دست پاچه نشدن
excludes U شامل نشدن یا جداشدن
underdraw U کشیده نشدن زه تا اخر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
bosom friend U دوست محرم یا صمیمی یاهمدم
blackouts U پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
To stick to the main topic ( issue ). U از موضوع اصلی خارج نشدن
to f. in the pan U باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
expostfacto U عطف به ماسبق نشدن قانون
blackout U پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
to collapse U موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
to meet with a repulse U پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
throw up one's hands <idiom> U توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
leakage U مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
leakages U مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
failed U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
ratchet effect U اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
lanolin U لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
en dash U خط فاصله ان
em dash U خط فاصله ام
spaces U فاصله
spaces U جا فاصله
space U فاصله
space U جا فاصله
blank U فاصله
blankest U فاصله
tele U فاصله
per saltum U بی فاصله
space bar U فاصله زن
unremittingly U بی فاصله
length U فاصله
hiatus U فاصله
spacing U فاصله
interval U فاصله
range U فاصله
ranged U فاصله
ranges U فاصله
diastema U فاصله
discontinuance U فاصله
gap U فاصله
intermezzo U فاصله
intermittence U فاصله
gaps U فاصله
lengths U فاصله
distances U فاصله
clearance U فاصله
head space U فاصله سر
equidistant U هم فاصله
single space U تک فاصله تو هم
blank character U فاصله
interregna U فاصله
distance U فاصله
interregnum U فاصله
interregnums U فاصله
focusses U فاصله کانونی
elongation U فاصله زاویهای
intervalometer U فاصله سنج
lattice spacing U فاصله شبکه
Recent search history Forum search
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1pedal pamping
1گج
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1The only thing standing between you and your goal is the bullshit story you keep telling
2In order to be interesting you have to be mean
2In order to be interesting you have to be mean
1you still weren't very nice to him about it.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com